به نام خدا

گفتم چشم

در شبی دیدم چیزی تکان می خورد

چه چیزی بود

گلبرک کل نسترن بود

که در چمن تکان می خورد

مادرم آمد و به من گفت

دخترم بیا به خانه تا استراحت کنی

اما چه فایده

پدرم در جبهه بود

ولی من نمی دانستم چه بگویم

گفتم چشم

مهدیه عشق 9 ساله سمنان تابستان1394

 




تاریخ : شنبه 94/5/31 | 8:32 صبح | نویسنده : علی عشق | نظر

  • قالب وبلاگ
  • اس ام اس
  • گالری عکس